پای امید ما همه جا می خورد به سنگ
سریست در مجادله سنگ و پای لنگ

پس از اینم عوض اشک دل آید بیرون
آب چون کم شود از چشمه گل آید بیرون

پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم
شمعم که جان گدازم و دودی نیاورم

نا مردم اگر مرد در عالم دیدم

پروانه امشب پر مزن اندر حریم یار من
ترسم صداي شب پرت از خواب بيدارش کند

پروانه صفت چشم به تو دوخته بودم
آنگه که خبر دار شدم سوخته بودم

پرسیدم:از هلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهی كشید و گفت:كه ماه محرم است
گفتم: كه چیست محرم؟به ناله گفت:
ماه عزای اشرف اولاد آدم است

پرنده در قفس معني ندارد
که کار عاشقان يعني ندارد
اگر در اين قفس از غم بميرد
بر اين کارش کسي طعني ندارد

پيداست هنوز شقايق نشدي
زنداني زندان دقايق نشدي
وقتي که مرا از دل خود مي راني
يعني که تو هيچ وقت عاشق نشدي

پرده مردم دريدن عيب خود بنمودن است
عيب خود ميپوشد از چشم خلايق عيبپوش

پاي در زنجير پيش دوستان
به که با بيگانگان در بوستان

پاي ما عاشقان اگر لنگ است
دل دريا يمان اگر تنگ است
به خدا هيچ کس مقصر نيست
ناخدا با خدا هماهنگ است

پرواز من به بال و پر توست ، زینهار
مشکن مرا که می شکنی بال خویش را

پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق
هر کسی لایق آن نیست که بر دار شود

نظرات شما عزیزان:
خيلى دلنشين بودند
پاسخ:ممنونم دوست خوبم
پاسخ:ممنونم دوست خوبم
ارسال توسط مهیار
آخرین مطالب